قصه‌ی ناتمام آزاده و آرش...

این وبلاگ یادگاری است برای آزاده؛ جایی برای ثبت خاطرات، دلنوشته‌ها و عشق ناتمامی که همچنان در قلبم زنده است.

قصه‌ی ناتمام آزاده و آرش...

خواهرانه‌ای از دل آسمان برای روزهای پرغرور تو....

خواهرانه‌ای از دل آسمان برای روزهای پرغرور تو....

مستانه‌ی عزیز دلم،
امروز خبر بزرگی به گوشم رسید…

خبری که با شنیدنش، روحم به پرواز درآمد و دلم پر از غرور شد.

تو، خواهر نازنینم، به‌عنوان معاون دانشجویی دانشگاه آزاد اسلامی آستارا انتخاب شدی.

باور کن همان لحظه که اشک از چشمانت جاری شد، من هم این‌جا، در جهان آرامش، همراه با تو اشک ریختم؛ اشک شوق، اشک دلتنگی، اشکِ اینکه کاش بودم و این روز را با تمام وجود در آغوش می‌گرفتم.

 

خواهر جانم، تو همیشه برای من نه‌تنها یک همدم، که پناه و دلگرمی بودی.

یادم هست شب‌هایی را که با هم درددل می‌کردیم، رویاهایمان را می‌گفتیم، و تو همیشه با لبخندت می‌گفتی: «من می‌توانم، تو هم می‌توانی».

امروز می‌بینم که خودت توانستی… نه با حرف، که با تلاش، ایمان و استقامتت.

هر قدمی که برداشتی، هر سختی‌ای که تحمل کردی، امروز به این جایگاه انجامید.

 

مستانه جان، من افتخار می‌کنم که خواهری مثل تو دارم.

باور کن هر موفقیت تو، برای من هم مثل یک پرچمِ برافراشته است.

هر بار که تو بالاتر می‌روی، من هم در آسمان خودم روشن‌تر می‌درخشم.

 

خواهر نازنینم، نگو که نبودنم دلت را سنگین می‌کند.

من هستم؛ در تک‌تک لحظه‌هایت، در دعایت، در نگاهت به آسمان، در همان اشک‌هایی که بی‌صدا روی گونه‌ات می‌لغزد.

هر وقت حس کردی تنها شدی، چشم‌هایت را ببند و آرام بگو: «آزاده…» من همان‌جا کنار تو خواهم بود.

به تو تبریک می‌گویم، نه تنها برای حکم امروز، بلکه برای همه آنچه تا امروز با عزت زندگی کردی.

تو لایق بهترین‌ها هستی، و من مطمئنم این آغازِ راهی تازه است؛ راهی که نام تو را در دل‌ها ماندگارتر خواهد کرد.

 

مستانه‌ی من، بدان که همیشه از تو حمایت می‌کنم، همان‌طور که تو در زندگی‌ام همیشه حامی و تکیه‌گاه من بودی.
دوستت دارم، بی‌نهایت، تا ابد.

با عشق جاویدان
خواهرت، آزاده 🌹✨

Azadeh Mohandesi Namin
1404/7/9
14:11
vivid.txt Displaying vivid.txt.